۱۳۸۶ آبان ۱, سه‌شنبه

حافظ خوانی

سلام دوستان عزیز
مدیر عزیز "خانه پدر "از من خواست کتابی را برای خواندن پیشنهاد کنم .من هم گفتم :سالها دل طلب جام جم از ما می کرد آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد .بیائید به استقبال از این بیت برویم و یک هفته هم حافظ بخوانیم .بارها برایتان اتفاق افتاده که حافظ را گشوده اید وغزلی از او خوانده اید ودیده اید که از دل شما حرف زده است .دلتان با حافظ بوده است که حافظ به شما جواب داده و گرنه خیلی ها حافظ می خوانند و هیچ نمی فهمند .جناب رشوند در مطلب اخیرشان در هرانک جمله ای از قدیس آگوستین نقل کرده اند که :ایمان می آورم تابفهمم .در مورد حافظ هم واقعیت همین است باید به حافظ ایمان داشت تا اورا فهمید .بی شک ما از ایمان آورندگان به حافظ هستیم و اورا لسان الغیب می دانیم و این توفیقی خواهد بود که یک هفته را با او خلوت کنیم ودر به روی غیر ببندیم
به نظر من برای این کار می توانیم به دو صورت عمل کنیم .یا غزلهائی را با شماره معین کنیم و بخوانیم و بعد از یک هفته نظر و برداشت خودمان را بگوئیم یا هر کس هر روز تفالی بزند و غزلی را که آمده است بخواند و نظرش را بگوید .راه دوم را من بیشتر می پسندم اگر چه دشواریهائی دارد
حال بسته به نظر دوستان هرکدام انتخاب شد همان را انجام میدهیم و اگر راه دیگری هم به نظر می رسد ارائه بفرمایند
فعلا این فال را داشته باشید و تعبیرش کنید تابعد
کسی که حسن خط دوست در نظر دارد
به پیش اهل نظر حاصل از بصر دارد
کسی به وصل تو چون شمع یافت پروانه
که زیر تیغ تو هر دم سری دگر دارد
به پای بوس تو دست کسی رسید که او
چو آستانه بر این د رهمیشه سر دارد
چو خامه بر خط فرمان او سر طاعت
نهاده ایم مگر او به تیغ بردارد
ز زهد خشک ملولم -بیار باده ناب
که بوی باده مدامم دماغ تر دارد
زباده هیچت اگر نیست این نه بس که تورا
دمی ز وسوسه عقل بی خبر دارد؟
کسی که از در تقوی قدم برون ننهاد
! به عزم میکده اکنون ره سفر دارد
دل شکسته حافظ به خاک خواهد برد
چو لاله داغ هوائی که بر جگر دارد
این غزل در حافظ به روایت شاملو شماره 114 دارد و در حافظ دیگر شماره اش 116 است .توالی ابیات هم که در حافظ شاملو با دیگر حافظ ها فرق می کند . آنچه نوشته ام به روایت شاملو ست

۷ نظر:

ناشناس گفت...

صبح بخير دوست گل
چه پيشنهاد خوبي افسوس كه من زياد اهل مطالعه نيستم
از اينكه پنجره معرفت و عشق را از مطربانه بسوي شبهاي الموت گشوديد سپاسگذارم . و فكر ميكنم پيوند وبلاگ من را اشتباهي در قسمت ادبي هنري گذاشته ايد چون شبهاي الموت ادبي و هنري نيست

ناشناس گفت...

از پیشنهاد عالی شما تشکر میکنم . این غزل زیبا را در وبلاگ خودمان آوردیم .

ناشناس گفت...

مثل هميشه پيشنهاد بسيار جالبي است از ابتكار شما ممنون

ناشناس گفت...

غزل زیبای حافظ که جواب جناب مطرب بود روشنی بخش محفل دوستانه ماشد .
خداوند برای گوهرهایی که به آدمی میدهد بها نمیخواهد فقط ظرف مناسبی باید داشته باشیم . اگر دیر یا از نظر ما بی موقع میرسد علتش این است . کسانی که در شریعت راه را پیموده و به انتها رسانده اند گوهر طریقت در دلشان نهاده میشود که از لذایذ حضور کمال فیض را ببرند
مطمئنا این تفال برای شما که دلی پاک و کارنامه بسیار عالی در شریعت دارید بسیار به جاست

ناشناس گفت...

Ba arze salam va khaste nabashid .az pishnehadeton mamnon.man ketabe hafezam ro bade chand sal dobare khondam.man yeki az danesh amozane kelase dovome dabirestane farvardinam va baz ham shoma mamnonam.

ناشناس گفت...

مینای عزیز
خوحالم که باعث شدم شما با دیوان حافظ آشتی کنی

ناشناس گفت...

مینای عزیز
خوحالم که باعث شدم شما با دیوان حافظ آشتی کنی