۱۳۸۷ خرداد ۶, دوشنبه

ایران من

در مطلب قبلی تصنیفی را تقدیم کردم که از سر درد سروده شده بود و مناسب وضع حال هم بود .

امروز شعری از زنده یاد سعید سلطانپور تقدیم می کنم .

این شعر از سروده های نیمه دوم دهه 40 است زمانی که بحرین را که استانی از ایران بود از میهن جدا کردند و سه جزیره ای را گرفتند که از ما بود ولی سرباز های انگلیسی در آن مستقر بودند .

ایران همیشه مورد دستبرد و تاراج بوده است .چه از درون و چه از برون .
از 100 سال پیش که اولین چاه نفت در ایران حفر شده تا به حال تاراج ایران بیشتر بوده و بیشتر هم مورد هجوم قرار گرفته است .
اما درد من نفت نیست .
درد من هویت ایرانی ست که دارند نابودش می کنند . حال چه به نام ایرانی و چه با نام اسلامی .
ایران من
ايران‌ من
‌ايران‌ بادهاي‌ مهاجم
‌ايران‌ آب‌هاي‌ گرفتار
ايران‌ من‌ توئي‌؟
ايران‌توئي‌؟
توئي‌؟این مرد خشمگین که زبانش بریده است ؟
سر كوفته‌ به‌ صخره‌ الوند
گيسو فشانده‌ بر وزش‌ وحشي‌ خزر
خون‌ ستيزه‌ها را از پنجه‌هاي‌ خشك‌در آب‌هاي‌ عمان‌ مي‌شويد
و تاول‌ سهند گران‌ رامرهم‌ ز برف‌هاي‌ هميشه‌ مي‌آورد؟
و تاج‌ نفت‌ و ماهي‌بر تارك‌ شكافته‌اش‌ تاب‌ مي‌خورد؟
ايران‌ ناوهاي‌ مهاجردر ساحل‌ بنادر ويران‌
ايران‌ دربدر
ايران‌ايران‌ كه‌ مثل‌ لاله‌ در بادها پريشاني
‌در بارگاه‌ سودا
ايران‌ من‌ توئي‌كه‌ هيبت‌ حماسي‌ دورت‌ رابا خنجر و گلوله‌ مي‌آرايند؟
اردوي‌ سال‌هاي‌ اسارت
‌زندان‌ ازدحام‌ اسيران
‌ميدان‌ انقلاب‌هاي‌ مغلوب
‌درياي‌ نعش
‌درياي‌ نعش‌هاي‌ فراموش
‌آيا درخت‌ وحشي‌ آزادي‌روي‌ كدام‌ صخره‌ فرياد رسته‌ است‌؟
ايران‌ تو آن‌ سكوت‌ كهنسالي
‌بشكاف‌ صخره‌هاي‌ دماوند خشم‌ را
و سنگ‌هاي‌ سرخ‌ پريشان‌ راچون‌ مشعل‌ ستاره‌ به‌ شولاي‌ شب‌ بگير
و با لهيب‌ سوزان‌ بر ناوها ببار
ايران‌ كه‌ تاج‌ نفت‌ و ماهي‌بر تارك‌ شكافته‌ات‌ تاب‌ مي‌خورد
از صخره‌هاي‌ سهم‌،
درختي‌چون‌ نعره‌هاي‌ صاعقه‌ مي‌رويد
انبوه‌ ناوهاي‌ مهاجرزير تگرگ‌ وحشي‌ آتش
‌تا دور دست‌ اسكله‌ها سوت‌ مي‌كشند
آنك‌
حريق‌ منفجر بوته‌هاي‌ نفت‌بر تارك‌ شكافته‌ي‌ ايران
‌اينك‌ شروع‌ گردش‌ آزاد ماهيان‌در آب‌هاي‌ قرمز درياچه‌ خزر
و آب‌هاي‌ قرمز عمان‌

هیچ نظری موجود نیست: