۱۳۸۶ اسفند ۵, یکشنبه

مامور و زن قسمت اول

شعر طنزی که تقدیم می شود را دوسال قبل از دوستان به صورت یک فایل صوتی دریافت کردم .نه می دانم شاعرش کیست و نه این که آن دوست از کجا پیدا کرده است .هر چه هست شاعر پا در کفش مولانا کرده و اوضاع اجتماع خود را به نظم در آورده است .چون مطلب طولانی می شود آین شعر را در سه قسمت می نویسم .
قسمت اول گفتگوی زن است با خدای خودش :
مامور و زن
دید ماموری زنی را توی راه
کو همی گفت ای خدا و ای اله
تو کجایی تاشوم من همسرت
وقت خواب آید بگیرم در برت
تاب پوشم بهر تو با استریچ
جای می نوشم به همراهت سن ایچ
پا دهد صندل برایت پا کنم
تا خودم را در دل تو جا کنم
زانتیایت را بشویم روز و شب
دا خلش بنشینم از درب عقب
در جلو آن که نشیند آن تویی
در حقیقت صاحب فرمان تویی
گر تو خواهی شال بر سر می نهم
گر تو گویی موی را فر می دهم
موی سر مش می زنم ار بهر تو
یکسره حتی به وقت قهر تو
از برای توست کوته آستین
پاچه ی شلوار من هم همچنین
غیر یک کیلو النگو توی دست
پای من بهر تو پر خلخال هست
بهر تو مالم به صورت نیوآ
یک گرم یا دو گرم یا این هوا
ادکلن بر خود زنم پیشت مدام
تا که بوی گل بگیرد هر کجام
می روم حمام گرم کوی تو
می زنم سشوار رو در روی تو
گر که حتی مو نباشد بر سرم
من کله گیس از دبی فورا خرم
ای فدایت ریمل و بیگودی ام
وی فدایت لنز و عینک دودی ام
من برای توست گر رژ می زنم
گر جز این بوده ست کمتر از زنم
از برای توست این رژ گونه ام
ور نه بهر غیر دیگر گونه ام
خاک پای توست خط چشم من
تا در آید چشم هر مرد خفن
لاک ناخنهام ناز شست تو
ناخن مصنوعی ام در دست تو
بهترین ها را پزم بهر غذا
پیتزا و شینسل و لازانیا
با دسر بعدش پذیرائی کنم
همرهش یک استکان چایی کنم
ای به قربان تو هرچه با کلاس
می شوم خوش تیپ بهرت از اساس
بهر تو تیپ جوادی می زنم
گر نخواهی تیپ عادی می زنم
گر که گویی این کنم یا آن کنم
من دقیقا ای عزیز آنسان کنم
من برایت می شوم اند مرام
گر که باشد سایه ی تو مستدام
کاش می شد من ببینم رویکت
وا کنم گل سر زنم بر مویکت

۱ نظر:

ناشناس گفت...

واقعا متشکرم
من تقریبا هر روز برای این شعر به وبلاگ شما سر می زدم تا بالاخره شما شعر را آپلود کردید
از حضور شما در بلاگ اسپات هم خوشحال شدم
امیدوارم موفق باشید