۱۳۸۶ تیر ۹, شنبه

طوفانی در دل من بپاشده است

من امروز توانستم 35 صفحه از کتاب یک عاشقانه آرام را بخوانم تا اینجا باید بگویم این عاشقانه طوفانی ست نه آرام
من در دوران جوانی از نادر ابراهیمی بار دیگر شهری که دوست می داشتم را خوانده ام
در اواخر دهه 40 که اغلب روشنفکران جز کالیشنکف چیز دیگری نمی شناختند و یک جو چریکی بر همه ادبیات ما حاکم شده بوداین کتاب به من آرامش می داد برای اولین بار نام چمخاله بگوشم می خورد و بعد که به آنجارفتم زیبائی کار نادر ابراهیمی را بیشتر یافتم
حال به عکس آرامشی که با خواندن " بار دیگر شهری که دوست می داشتم" به من دست می داد این کتاب غوغائی در دل من بپا کرده است
بقیه حرفها باشد تا جمعه که البته فکر نمی کنم بتوانم تا آن موقع کتاب را تمام کنم

۱ نظر:

ناشناس گفت...

منهم در حال مطالعه كتاب هسنم اميدوارم تا جمعه به پايان برسانم